
Saturday Aug 28, 2021
هان! - شب بیستم محرم - جان باختن به راه سلیمان
شب بیستم | جان باختن به راه سلیمانبغض راه گلویم را بسته بود. دلم می خواست سر بر شانهاش بگذارم و بر مظلوميتش بگریم. امام جلوتر آمد، لبخندی زد و دستم را به لطف در دستش گرفت و آرام با من راه آمد و گفت: «ای نافع! به خدا سوگند، این وعدهای است که در آن خلافی نیست.» و بعد که موج غم و اندوه را در صورتم دید، ایستاد و به سمتی اشاره کرد و گفت: «شب است و تاريك! از آنسوی، از میان شکاف آن دوتپه که بگذری، می توانی خودت را نجات بدهی!» دیگر حالم را نفهمیدم. به پایش افتادم، صورت خیس از اشکم را بر قدمهایش گذاشتم و هق هق کنان گفتم: «مادرم در مرگم بگرید اگر چنین کنم.»اینک پادکست «هان! تشنهلبان» تهیه شده در گروه پادکستهای «همیشه در میان»حمایت شده از سوی «هایوب»
Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.