هان! شبِ سومِ رمضان - غزوه تبوک

تبوک یعنی جایی شمال حجاز فعلی و جنوب اردن کنونی آخرین جنگ جای پیامبر بود سال نهم هجری. خدا محمدش را سال یازدهم هجرت نزد خود خواند. پیامبر برای نبرد با شاهان غسانی نصرانی مسلک وابسته رومیان به تبوک رفت. در رجب و شعبان. شاید به انتقام خون جعفر بن ابی طالب برادر علی و مقابله با تحرک و تدارک نظامی رومیان در آن منطقه. جنگی نشد پذیرفتند رجب هر سال جزیه بپردازند و معاهداتی با مسیحیان عرب ان ناحیه بسته شد. روزهای اول رمضان بود که به مدینه برگشت. بین راه کوشیدند محمد را ترور کنند. عمار که پیش شتر پیامبر بود و حذیفه که پس اشتر چهره سیزده منافق را تماشا کردند. خواستند پیامبر ان ها را بکشد محمد گفت: دوست ندارم مردم بگویند وقتی با کمک اصحابش به پیروزی رسید (و قدرت پیدا کرد) یارانش را به قتل رساند.

تبوک نمونه ای منیاتوری از روزهای پس از پیامبر بود. علی را در مدینه به جای خود گذاشته بود. قرار بود نفاق در مدینه قی کند. خود را استفراغ کند و خیرخواهی دروغین ش را آشکار. سپاه از مدینه نرفته منافقین علی را تمسخر کردند که مورد قهر محمد است. علی پی پیامبر رفت. علی جان نسبت به تو به من نسبت هارون است به موسی. این جمله این جا گفته شد.حدیث منزلت علی. حتما ماجرای گوساله پرستی پس از موسی و تنهایی هارون را در قرآن خوانده ای. اول بار هارونِ محمد این جا تنها ماند در برابر نفاق گوساله پرست مدینه. بنا داشتند در مدینه¬ی بی محمد آشوب کنند. جان محمد در مدینه بود. نگذاشت. تیرشان این بار به سنگ خورد.

---

Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.