!هان

.پادکست «هان» منطبق بر تقویم تاریخی شیعه، تلاش می کند بازتابی امروزی از تاریخ مقدس را پیش چشم شما آورد .این مجموعه به دست گروه «همیشه‌درمیان» تهیه و با حمایت شرکت داده‌گستر عصر نوین با نام تجاری «های‌وب» تولید شده است Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

Listen on:

  • Podbean App

Episodes

Monday Aug 30, 2021

شب بیست و دوم | گدای شایسته‌ی اکراماین را از من مخواه اسلم! در راه خدا آزادی تو ... برو سراغ زندگیت.اسلم،بغض می‌کند: غلامی‌ام را به بهای آزادی نمی‌دهم آقا! پس تو را به فرزندم سجاد می‌سپارم. با او بمان!اینک پادکست «هان! تشنه‌لبان»تهیه شده در گروه پادکست‌های «همیشه در میان»صاحب امتیاز«های‌وب» Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

Sunday Aug 29, 2021

شب بیست و یکم | پیر هم‌پیمانبعد از شنیدن پیام حسین، عابس اولین نفری بود که برخاست و رو به مسلم کرد و گفت: «من از مردم کوفه برای شما صحبت نمی کنم و نمی‌دانم که در دل‌های آنان چه می‌گذرد، ولی به خدا سوگند آنچه می‌گویم چیزی است که در ضمیرم نقش بسته و به آن باور دارم و آن، این است که در خود این آمادگی را می بینم که هرگاه به یاری من نیاز داشته باشی دریغ نکنم و در رکاب مولایم حسین با دشمنانش بجنگم و در این راه جز به رضای خدا و ثواب الهی نمی‌اندیشم تا به دیدار خدا بشتابم.» اینک پادکست «هان! تشنه‌لبان»تهیه شده در گروه پادکست‌های «همیشه در میان»صاحب امتیاز «های‌وب» Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

Saturday Aug 28, 2021

شب بیستم | جان باختن به راه سلیمانبغض راه گلویم را بسته بود. دلم می خواست سر بر شانه‌اش بگذارم و بر مظلوميتش بگریم. امام جلوتر آمد، لبخندی زد و دستم را به لطف در دستش گرفت و آرام با من راه آمد و گفت: «ای نافع! به خدا سوگند، این وعده‌ای است که در آن خلافی نیست.» و بعد که موج غم و اندوه را در صورتم دید، ایستاد و به سمتی اشاره کرد و گفت: «شب است و تاريك! از آنسوی، از میان شکاف آن دوتپه که بگذری، می توانی خودت را نجات بدهی!» دیگر حالم را نفهمیدم. به پایش افتادم، صورت خیس از اشکم را بر قدم‌هایش گذاشتم و هق هق کنان گفتم: «مادرم در مرگم بگرید اگر چنین کنم.»اینک پادکست «هان! تشنه‌لبان» تهیه شده در گروه پادکست‌های «همیشه در میان»حمایت شده از سوی «های‌وب» Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

Friday Aug 27, 2021

شب نوزدهم | معلم قرآنپای از شصت‌سال فراتر نهاده است و همین کوفیان بدسرشت که اینك به خونش تشنه‌اند، الفبای قرآن را از او آموخته‌اند. کیست که این پیر سپیدموی را نشناسد؟ اوائل صبح، وقتی به فرمان امام، بعد از زهیر، به میانه میدان رفت تا با کوفیان سخنی گوید و از جنگ با سلاله پیامبر، بازشان دارد، همه او را شناختند! - این بُرَیر بن خُضَیر همدانی است. بریر زاهد و پارسا! سيد القراء مسجد کوفه! یار باوفای علی‌ابن‌ابی‌طالب! اینک پادکست‌ «هان! تشنه‌لبان»تهیه شده در گروه پادکست‌های «همیشه در میان»صاحب امتیاز «های‌وب» Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

Thursday Aug 26, 2021

شب هجدهم | شمشیر برکشآفرین بر شویِ دلاورم. تصدقت شوم ... بجنگ با دشمنان ذریه رسول خدا. ... قصد حمله به دشمن دارد که عبدالله، او را در می‌یابد و به اشاره و شاید به التماس دو چشم، «ام وهب» را به بازگشت فرمان می‌دهد: - بازگرد... بازگرد به خیمه! و جواب می‌شنود: «آمده ام با تو و در کنار تو بمیرم!»عبدالله مانده چه کند که امام سر می‌رسد...اینک پادکست «هان! تشنه‌لبان»تهیه شده در گروه پادکست‌های «همیشه در میان»صاحب امتیاز «های‌وب» Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

Wednesday Aug 25, 2021

شب هفدهم | تو را رها نمی کنیمبا ورود عبیدالله دیو ترس و تردید، آرام آرام گلوی شهر کوفه را در چنگ می فشرد. از کوچه پس کوچه‌های شهر، بوی خون می‌آمد. عبيدالله فرمان داده بود تا سر از بدن جمعی از سرشناسان شهر جدا کنند و جار بزنند که اینان از هواداران مسلم بوده اند. در مسجد کوفه بر بالای منبر، نعره برآورده بود که: «از خشم من بپرهیزید و بدانید به گفتار بسنده نمی‌کنم. هرکه از فرمانم سربپیچد، خونش مباح است. بدانید که من، بیگناه را حتا به جای گناهکار و حاضرین را به جای غائبین کیفر خواهم کرد تا همه را در جای خود بنشانم!» بگذریم...مسلم بن عوسجه و حبیب این روزها در خفا خون گریه می‌کنند و کاری از ایشان ساخته نیست. اینک پادکست «هان! تشنه‌لبان»تهیه شده در گروه پادکست‌های «همیشه در میان»صاحب امتیاز «های‌وب» Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

Tuesday Aug 24, 2021

شب شانزدهم | سرمه‌یِ کوری ابن زیاد فرمان داد که سر را جلویش در تشتی از طلا گذاشتند و با چوب دستی اش شروع به زدن بر دندان‌های او کرد و می گفت: ای اباعبدالله ! زود پیر شدی! زود محاسنت سفید شد!مردی از قوم حاضر در مجلس گفت: دست نگه دار که من دیدم پیامبر بوسه بر جایی می زد که تو چوب دستی ات را گذاشته ای. ابن زیاد گفت: روزی در برابر روز بدر!تهیه شده در «گروه پادکست‌های همیشه‌ در میان»حمایت شده از سوی «های‌وب» Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

Monday Aug 23, 2021

شب پانزدهم | مویه های غریبانهخیمه ها را آتش زده بودند و ریخته بودند برای غارت. زینب و ام کلثوم و رباب، هر کدام به طرفی دویده بودند و بچه ها را به بیابان فراری داده بودند و به فاطمه گفته بودند دورادور، هوایشان را داشته باشد که گم نشوند. در یکی دو خیمه آن طرف‌تر، لباس چندتایی از بچه ها آتش گرفته بود و هراسان می دویدند و التماس میکردند. ام کلثوم به داد اینها رسیده بود و فاطمه مانده بود و زخم گوش دختری که مردی کوفی، گوشواره و لاله گوش را با هم کنده و برده بود!زینب دویده بود طرف خیمه سجاد. آمده بودند بیمار کربلا را هم گردن بزنند که زینب فریاد کشیده بود و گفته بود «به خدا نمی گذارم تا اینکه اول مرا بکشید» و بعد که کوفیان خجالت کشیده بودند و رفته بودند، با كمك رباب، خیمه سوخته سجاد را با خیمه‌ای نیم سوخته عوض کرده بودند و به همسرش گفته بودند فقط مواظب شویش باشد.تهیه شده در «گروه پادکست‌های همیشه‌ در میان»حمایت شده از سوی «های‌وب» Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

Sunday Aug 22, 2021

شب چهاردهم | غرقۀ دریای خونخنجر از غلاف می کشد و پابه گودال می گذارد. نگاهی به حسین می اندازد و تیغه خنجر را به زنجیره های جوشن، تیز می کند. حسین، لحظه ای چشم باز می کنند و زمزمه کنان، چشم بر هم می گذارد - صبرا علی قضائک یا رب!لا إله الا سواك يا غياث المستغيثين!بر قضای تو ای خدا، صبر می کنم! خدایی به جز تو نیست ای فریادرس دادخواهان!تهیه شده در «گروه پادکست‌های همیشه‌ در میان»حمایت شده از سوی «های‌وب» Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

Saturday Aug 21, 2021

شب سیزدهم | غربت مغاکحالا شاید ساعتی مانده تا «إذا وَقَعَتِ الواقِعَه». هنوز مانده تا «رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا وَبُسَّتِ الْجِبَالُ بَسًّا»از الان که شانه های زینب نباید بلرزد و کمرش که نباید خم شود. زینب که نمی تواند ببیند برادرش را دوره می کنند و از پشت ذوالجناح بر زمینش می زنند و بر سرش می ریزند. زینب که نمی تواند ببیند او را تشنه شهید می کنند.آقا به خاطر زن و بچه ها هم که شده، باید کمی برود آن دورترها، نکند يك وقت صدای ناله اش را بشنوند و از خیمه ها بیرون بریزند .... آقا باید غریبانه برود آن دورترها و خودش باشد و خدا و آن جماعت نامرد.تهیه شده در «گروه پادکست‌های همیشه‌ در میان»حمایت شده از سوی «های‌وب» Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

Mohammad Hossein Bonakdar Tehrani

Podcast Powered By Podbean

Version: 20241125