!هان

هان! - شب دوازدهم محرم - در غیبت سپیده

شب دوازدهم | در غیبت سپیدهپیاده‌ای سنگ می زند. سنگ بر پیشانی پسر فاطمه می خورد و خون جاری می شود. ذوالجناح، عطش فراموش می کند و چرخ می زند. حسین به دستاری، خون از دو چشم می گیرد که تیری بر سینه اش می نشیند. تیر بیرون می کشد و دست بر زخم می نهد و آرام می نالد:«خدایا تو میدانی، مردی را می کشند که روی زمین، پسر پیغمبری غیر او نیست.» و بعد، مشت پر خون بر آسمان می پاشد و صورت به خون دست خضاب می کند و می گوید: «جدم را این گونه ملاقات می کنم و به او شکایت می برم.»تهیه شده در «گروه پادکست‌های همیشه‌ در میان»حمایت شده از سوی «های‌وب» Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

هان! - شب یازدهم محرم - در فکر آن گودالم

شب یازدهم | در فکر آن گودالممنم فرزند علی، پسر آن گوهر پاك هاشمی، و به این فخر و مباهات می کنم. جدم رسول خدا، بهترین راهبر بود، ما نيز مشعل‌های هدایتیم که در میان خلق روشنيم. مادرم فاطمه، از سلاله احمد است و عمویم جعفر طیار. در خاندان ما بود که کتاب خدا به صدق و راستی نازل شد، و این ماییم که بهترین راویان وحی و هدایتیم. ماییم امان جاری خدا بر تمام خلق، چه آشکار و چه پنهان؛ بی‌شک، این ماییم صاحبان حوض ولایت، که با جام رسول خدا، عطش دوستانمان را فرومی نشانیم. پیروان ما، در میان مردم، گرامی‌ترین پیروان، ودشمنان ما، به روز رستاخیز، زیانکارترین خلایقند.تهیه شده در «گروه پادکست‌های همیشه‌ در میان»حمایت شده از سوی «های‌وب» Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

هان! - شب دهم محرم - به غارتش نمی‌ارزد

شب دهم | به غارتش نمی‌ارزددل زینب می‌لرزد. اگر برادر ، سراغ آن کهنه پیراهن را بگیرد، چه باید بکند؟ سالهاست که این ماجرا را حتا به ذهنش هم خطور نداده است که شاید روزی برسد و حسین آن را بطلبد و بخواهد بپوشد!جان و هستی‌ام فدای تو، چه کاری از خواهرت ساخته است؟هیچ! وقت تنگ است و منم و این غریبستان و آن گرگهای بیابان ... لعنت الله على القوم الظالمينتهیه شده در «گروه پادکست‌های همیشه‌ در میان»حمایت شده از سوی «های‌وب» Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

هان! - شب نهم محرم - نگشته به آب آلوده

شب نهم | نگشته به آب آلودهتکبیرگوی، پیش می‌رود که ناگاه حرامی از پس خرمابنی، شمشیر فراز رفته را فرود می‌آورد و بر آرنج دست راست عباس می نشاند.اسب، چهل گام بیش، از دست افتاده بر خاک پیش نرفته که از دیگر سوی، نامردی از پشت نخلی سترگ، بیرون می‌جهد و قصه دستان عباس را تمام می‌کند! باران تیر که آغاز می‌شود، سقا به صفير يک تیر و سوزش جگرسوز پهلو، کمر راست می‌کند، که تیر دوم بر سینه مشک می‌نشینند و همه امید و آرزوی عباس، نقش بر آب می شود ...تهیه شده در «گروه پادکست‌های همیشه‌ در میان»حمایت شده از سوی «های‌وب» Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

هان! - شب هشتم محرم - شوقِ روشنِ رهایی

شب هشتم | شوقِ روشنِ رهاییعلی‌اکبر که آرام‌آرام دور می‌شود، حسین سر به آسمان می‌کند: - خدای من! گواه باش جوانی به جنگ اینان رفت که در خلق و خوی و جمال و كمال، شبیه‌ترین مردم به رسول توست. شاهد باش ای خدای من! که هرگاه مشتاق دیدار پیامبرت می‌شدیم و دلمان بهانه‌اش را می‌گرفت، نظر بر منظر جمال این جوان می‌کردیم ... اینک ای خدا! برکات زمین را از دشمنانش باز دار! جمعشان را پراکنده ساز و میانشان جدایی انداز! اُمرایشان را از آنان خشنود مساز! که آن گونه ما را خواندند و این گونه از خویش راندند.تهیه شده در «گروه پادکست‌های همیشه‌ در میان»حمایت شده از سوی «های‌وب» Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

هان! - شب هفتم محرم - سوره کوچک

شب هفتم | سوره کوچکحسین پیش می‌آید ...- خواهرم زینب!- جان خواهر!- رباب چه می‌کند؟- دلشوره شما و علی‌اصغر را دارد. سرگشته و حیران، می‌نشیند و برمی‌خیزد- دلم سخت هوای علی را کرده. میخواهم با او وداع کنم و یک بار دیگر ببوسمش. بوی بهشت می‌دهد این طفل شش ماهه.... حسین، قنوت‌وار، طفل را بالا می‌گیرد و فریاد می‌زند: «ای قوم! گناه این طفل تشنه چیست؟»تهیه شده در «گروه پادکست‌های همیشه‌ در میان»حمایت شده از سوی «های‌وب» Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

هان! - شب ششم محرم - یادگاری

شب ششم | یادگاری خردسال بود که پدر مظلومش به زهر کينه معاویه، جان داد و حسین او را همچون علی‌اکبرش به جان پرورید. و حالا سیزده ساله نوجوانی بیش نیست.- رخصت میدان میدهید؟ - این را مخواه و مگو! تو یادگار برادر منی ... دلم به ماندن تو خوش است. - تقاضایم را رد نکنید ... ناامیدم نکنید عموجان! حسین مصحف دو دست بر سر قاسم می‌کشد و چتر مژگان خیس، بر هم می‌گذارد.اینک پادکست «هان! تشنه‌لبان»تهیه شده در «گروه پادکست‌های همیشه‌ در میان»حمایت شده از سوی «های‌وب» Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

هان! - شب پنجم محرم

شب پنجم | خال پیشانی روزامام، راه می افتد و جون، گام پشت گام او می نهد. - تو آزادی جون! - نه آقا! همیشه غلامتان بوده و هستم. - گوش کن جون! تو همراه ما نیامدی که بجنگی. آزادی تو. برو، زندگیت را دریاب. بغض، راه نفس جون را می بندد. چه باید بگوید به آقایش که همیشه عادت به احسان دارد و خصلتش آغشته به کرم و بزرگواری است. حرف دلش را باید چگونه بیان کند و چگونه بگوید «من از آن روز که در بند توام، آزادم.»اینک پادکست «هان! تشنه‌لبان»تهیه شده در گروه پادکست‌های همیشه در میانحمایت شده از سوی «های‌وب» Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

هان! - شب چهارم محرم

شب چهارم | او با تو کار داردبه دلهم همسرم نگفتم؛ به شما هم نخواهم گفت که امام با من چه گفت. که در زلال راستی و درستیش مرا شستشو و تعمید داد. اما آرزو می کنم همه شما دختران و پسرانم که پسِ سال ها و قرنها صدایم را می شنوید همسری چون من داشته باشید. او ترغیب و تشویقم کرد که ادب کنم و به پیشگاه فرزند رسول خدا بروم و هر چه گفت بشنوم. اگر نخواستم نپذیرم. رفتم و خورشید آسمان ها شدم!اینک پادکست «هان! تشنه‌لبان»تهیه شده در گروه پادکست‌های همیشه در میانحمایت شده از سوی «های‌وب» Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.

هان! - شب سوم محرم

شب سوم | جای ماندن نیستعمری مشق ادب کردم عمری راستی ورزیدم و بر مسیر حق پای فشردم و راه گشودم و پیش رفتم همین کفشی که به پا دارم گواه منست تو فکر می کنی بی جهت توفیق پیدا کرد هنگام تشرف به خدمت امام به گردنم بیفتد و همراهم شود؟از اسب پیاده شدم همین کفش ها را به گردن انداختم ... سر به زیر افکندم و شرمناک به پیشگاه امام مشرف شدم؛ تیغ و مصحف به کف داشتم و پیاپی زیر لب پوزش می خواستم آقا کریمانه فرمود سر فراز کن!اینک پادکست «هان! تشنه‌لبان»تهیه شده در گروه پادکست‌های همیشه در میانحمایت شده از سوی «های‌وب» Hosted on Acast. See acast.com/privacy for more information.